ضرورت داشتن مرجع تقلید
 
حبل المتین
ارایه ی بهترین اطلاعات مذهبی

 

ضرورت داشتن مرجع تقلید

pdf

ضرورت داشتن مرجع تقلید ؛ پژوهشگر: مهدی صدوقی دانشجوی مقطع کاردانی رشته آموزش ابتدایی

چکیده:

اعتبار تقلید. این عنصر به راحتی می تواند ارزش، اعتبار و هویت شناخت های تقلیدی را نمایاند. پیداست آنچه که مطلوب همه انسانها، از هر ملل و نژادی در همه دورانهاست، شناخت اصیل و مستند به حواس و استدلال واقع گرایانه می باشد نه شناخت تقلیدی که درواقع، انعکاس ثانوی از واقعیات است. ممکن است برخی شناخت های حاصله از تقلید نامعقول و غیرمنطقی باشد علت آن این است که تقلید بر پایه دلیل و برهان استوار نبوده. بدیهی است که در این صورت نتیجه ای بهتر از این نباید انتظار داشت. تقلید فاقد برهان در درون انسان باشعور وجود ندارد. وقتی که انسان سراغ شناخت اصیل و ریشه دار می رود کمتر برای یافتن شناخت هایی که به وسیله به دست می آید تکاپو می کند. این شعور فطری به انسان می قبولاند که شناخت های به دست آمده از تقلید انعکاس ثانویه از واقعیات است. اگرچه همه تقلیدها هم مستند به دلیل و برهان است. تقلیدی که در قرآن ممنوع گردیده، هم مستند به دلیل و برهان بوده و آن هم «کهن بودن آراء و اندیشه های پدرانشان» بود.

 مقدمه:

برای تقلید دو نوع دیدگاه وجود دارد، دیدگاه اول می گوید: تقلید عبارت است از «قبول و پذیرش کنار دیگری بدون دریافت دلیل» معنی کلام این است که افرادی گفتار شخصی را قبول کرده می پذیرند و آن را الگوی خویش قرار می دهند بدون آنکه برای صحت و سقم آن دلیلی خواسته باشد. گروه دیگر برای «تقلید» تعریف دیگری ارائه داده است. این گروه می گویند: تعریف نخست جامع و فراگیر نیست. به همین دلیل برای تکمیل تعریف «تقلید» عبارت زیر را پیشنهاد می کنند. تقلید «منعکس ساختن چیزی از برون ذات بر درون ذات و پذیرش آن» می باشد. این تعریف شامل هرگونه پدیده های قابل انعکاس می شود چه اینکه از حس- گفتار و قول باشد، یا اینکه از نوع عقیده، اندیشه، اخلاق، کردار عینی و خارجی. بدون شک و تردید هر عمل و فعلی چه تحقیقی و چه تقلیدی شناختی به دنبال خواهد داشت. اما شناخت به دست آمده متفاوت و مختلف است. شناختی که از راه تحقیق باشد دارای اصالت و بنیاد است ولی شناختی که از راه تقلید به دست می آید چنین نیست. زیرا شناختی که از راه تحقیق به دست می آید مستقیم و بدون واسطه می باشد اما شناخت حاصله از راه تقلید و پیروی غیرمستقیم و بواسطه اسباب می باشد به همین اساس تحقیق بر تقلید محقق به مقلد ترجیح و برتری دارد. این برداشت بروشنی در ادبیات بلند (مولانا جمال الدین) بلخی پیداست.

از محقق تا مقلد فرقهاست
کاین چو داوود و آن دیگر صدا است
خلق را تقلیدشان بر باد داد
ای دو صد لعنت به این تقلید باد
خاصه تقلید چونان بی حاصلان
کابرو را ریختند از بهر نان
 
 
www.velayat.ir
 
 
  

تعریف تقلید

در باره تقلید تعاریف متعددی وجود دارد که در اینجا به تعدادی از این تعاریف اشاره می کنیم.

«تقلید عمل کردنی است که مستند به فتوای فقیه معینی باشد. و تقلید به این معنی موضوع دو مسئله است. البته آنچه موجب صحت عمل می باشد، آنست که عمل بر اساس حجتی مانند فتوای فقیه صادر شود، هر چند تقلید بر آن صدق نکند و به زودی خواهد آمد که صرف منطق شدن عمل با فتوای فقیه موجب صحت آن است.» (امام خمینی (ره) ، ۱۳۶۶ ، ص ۵).

و در جایی دیگر می فرماید:

«تقلید در احکام عمل کردن به دستور مجتهد است» (امام خمینی (ره)، ۱۳۶۶ ، ص ۵)

«تقلید در احکام استناد علمی به دستور مجتهد است، یعنی انجام عمل خود را موکول به دستور مجتهد کند» (مکارم شیرازی، ۱۳۷۳ ، ص ۸).

«در تعریف شناخت های تقلیدی چنین گفته می شود که «شناخت تقلیدی عبارت است از قبول و پذیرش شخص دیگر بدون دلیل» بنظر می رسد چنین تعریفی برای تقلید کاملاً نارسا است، زیرا گفتار یکی از پدیده های قابل تقلید است، زیرا تقلید که عبارتست از منعکس ساختن چیزی از برون ذات در درون ذات و پذیرش آن شامل همه گونه های پدیده های قابل انعکاس می باشد. چه از جنس گفتاری باشد و چیزی را به دیگری معنی می دهد.

به همین دلیل مقلد به کسی گفته می شود که رهبری و پیشوایی قبیله اش را به او سپرده اند. به همین دلیل به پیروی کردن از دیگران آن هم به صورت چشم بسته تقلید گفته می شود. بنابراین تقلید که مصدر است سپردن کاری به دیگری است» (بندر ریکی، ۱۳۸۸ ، ص ۴۹ و المنجد، ص ۱۴۹۸)

«تقلید سه معنی می تواند داشته باشد:

۱٫ تقلید در لغت: به معنی سپردن کاری به دیگری.

۲٫ تقلید در معنی عام: به معنی قبول قول دیگری.

۳٫ تقلید به معنی خاص: به معنی قبول قول دیگری بدون مطالبه دلیل که همان تقلید اصطلاحی می باشد»

(المنجد و لسان الغیب ، ۱۳۸۸ ، ص ۲۴ و ص ۱۵۵).

«والتقلید و اصطلاح أهل العلم قبول قول الغیر من غیر دلیل و سمی بذلک لان المقلّد یجعل ما یعتقد، عن قول الغیر من حقّ و باطل فی عنق من قلّده»

(مجمع البحرین، ۱۳۸۸ ، ص ۱۳۱).

یا از جنس عقیده، یا اندیشه، حتی اخلاق و کردار عینی، همه این امور قابل تقلید می باشند.

هر عمل تقلید مرکب از پنج عنصر اساسی است.

۱٫ عنصر یکم: مقلد با کسر (لام).

۲٫ عنصر دوم: مقلد با فتح (لام).

۳٫ عنصر سوم: هدفی که از تقلید منظور می شود.

۴٫ عنصر چهارم: پدیده یا آن حقیقتی که مورد تقلید است.

۵٫ عنصر پنجم: اعتبار تقلید (محمدتقی جعفری، ۱۳۶۰ ، ص ۲۷).

«تقلید (taglid) ا. ب. مأخوذ لزتازی- متابعت و اقتدار و پیروی کسی بی دریافت حقیقت و از روی کار دیگری کاری انجام دادن و نفاق و دورنگی» (دکتر علی اکبر نفیسی، ۱۳۸۸ ، ص ۹۳۹).

«تقلید کردن: پیروی کردن و متابعت نمودن و نقل کردن از روی ساخت دیگری چیزی را ساختن و اقتدا کردن بطریقه و روش کسی» (دکتر علی اکبر نفیسی، ۱۳۸۸ ، ص ۳۹۳).

«تقلید: [ت] (ع مص) در گردن کردن کار و قلاده (تاج المصادر بیهقی). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهد کسی کردن*

مجازاً یعنی پیروی کردن بی دریافت حقیقت آن (غیاث الغات)*

تفویض کردن عمل برولی چنانکه قرار دادن قلاده بر گردن وی (اقراب الموارد)*

به تقلید کافر شدم روزی چند              به همن شدم در مقالات زند         (بوستان)

بیان کن حال و جایش را اگر دانی مرا ورنه

                                            مپوی اندر و حکمت ره تقلید ای پسر عمیا            (ناصر خسرو)

عبادت به تقلید گمراهی است

                       خنک رهروی را که آگاهی است (بوستان)             ».

(علی اکبر دهخدا، ۱۳۴۳ ، ص ۸۴۹).

«تقلید در احکام: عمل کردن به دستور مجتهد است» (آیت الله سیستانی، ۱۳۸۸ ، ص ۱۰).

«تقلید مصدر باب تفعیل، ثلاثی مجرد آن قَلَدَ یغلون می باشد که «آویختن چیزی را» معنی می دهد، مثلاً گفته می شود: «قَلَدَ الرجل السیف». شمشیر را به گردن آن مرد آویخت. بنابراین ثلاثی مجرد آن دو مفعولی بوده و در مجموع آویختن چیزی را در دیگری معنی می دهد. این فعل وقتی به باب تفعیل می رود سپردن کاری «مأخذ قول الغیر درأیه الهل فی الفرعیات أولا التزام به فی الاعتقادیات تعبداً بلامطالبه دلیل علی رأیه» (آخوند خراسانی، ۱۳۸۸ ، ص ۱۵).

 وجوب داشتن مرجع تقلید از دیدگاه علما:

«برای داشتن مرجع تقلید دیدگاه های متفاوتی وجود دارد که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می کنیم.

مکلف در احکام ضروری دین، یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد یا از مجتهدی تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از روی احتیاط طوری به وظیفه خود عمل کند که تعیین کند تکلیف خود را انجام داده است. مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده ای می گویند حرام نیست آن عمل را انجام ندهد. و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند آن را بجا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهدی تقلید کند»

(حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ اراکی، ۱۳۷۲)

«اسلام دارای دستورات مختلفی در زمینه های گوناگون است. اگر کسی تمامی یا قسمتی از آن دستورات را از روی دلیل شرعی تشخیص دهد (که اصطلاحاً وی را مجتهد می نامیم) طبق نظریۀ خود عمل خواهد کرد. در غیر این صورت عقل برای او دو راه را معین می کند.

الف: (تقلید) یعنی طبق فتوا و نریات مجتهدی که واجد شرایط است عمل کند.

ب: (احتیاط) یعنی بر اساس تمامی یا گروهی از مجتهدین وظیفه خود را انجام دهد. به این معنی که اگر مجتهدی کاری را جایز و دیگری حرام می داند آن را ترک کند. و اگر مجتهدی کاری را واجب و دیگری مباح می داند آن را به جا آورد. (نتیجه ای که از این مسأله گرفته می شود این است که در اهل مسأله تقلید نمی توان از کسی تقلید کرد)» (محمدتقی بهجت، ۱۳۷۳ ، ص ۱).

«شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید کند یعنی بدون سوال از دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی در احکام دین و در غیر ضروریات باید مجتهد باشد که بتواند احکام دین را از روی دلیل به دست آورد یا از مجتهدی تقلید نماید یعنی به دستور او رفتار نماید» (آیت الله تبریزی، ۱۳۸۸ ، ص ۳۳۷).

«امروزه سرتاسر جوامع به تقلید نیازمند است. زیرا در هر قلمرو از شئون بشری که در نظر بگیریم، عدۀ اشخاصی که شناخت های آنها از روی دلیل علمی و به طور مستقیم، آنها را درک می کنند، در اقلیتند. اگر کسی ادعا کند که یک صد هزارم انسانهایی که احتیاج به شناخت مسائل در یک رشته از شئون زندگی مانند علم، هنر و صنعت و اخلاق و مذهب و حقوق و سیاست از شناخت مستند به دلایل علمی مستقیم برخوردارند، این ادعا کنند خیلی خوش بین است» (محمد تقی جعفری، ۱۳۶۰، صص ۱۳۲- ۱۳۳).

«اصل تقلید و پیروی با در نظر گرفتن امکانات و استعدادها را می توان بعنوان یک ضرورت غیرقابل اجتناب مطرح کرد ولی آنچه که قابل چشم پوشی نیست و رهبران و صاحب نظران نمی توانند درباره آن معذور بوده باشند تعلیم دادن به ضرورت تقلید درباره همه مسائل و موضوعات است که امروزه به تقلیدی بردن فراحیات منجر شده است. شاید وقتی این جمله (ساده تر) را می بینید [زندگی هدف ندارد ولی باید زندگی کرد] شاید آنچه که به ذهن شما خطور می کند، اینست که اگر بشریت این جمله ساده را بپذیرند و ساده تر نمایند بیان وضع واقعی خود بدانند، با صراحت قاطعانه و شکستگی حیات خود را اعلام می داد. حیات و تقلید» (محمدتقی جعفری، ۱۳۶۰ ، ص ۱۳۳).

«هر مکلفی که به درجه اجتهاد نرسیده باید در غیر ضروریات دین در تمام عبادات و معاملاتش حتی مستحبات و مباحات (که ضروری نباشد) یا مقلد باشد یا محتاط به شرایط آنکه موارد احتیاط را بداند و آن موارد را کم کسی می داند. پس عمل شخص عامی که آشنا به موارد احتیاط نیست، بدون تقلید به تفصیلی که می آید، باطل است» (حضرت امام خمینی (ره)، ۱۳۶۶ ، ص ۵).

«مسلمانان باید به اصول دین یقین داشته باشند، و در احکام غیرضروری دین یا باید مجتهد باشند که بتوانند احکام را از روی دلیل به دست آورند، یا از مجتهدی تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید یا از روی احتیاط طوری به وظیفه خود عمل کند که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است. مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده ای دیگر می گویند حرام نیست آن عمل را انجام دهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی دیگر مستحب می دانند آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهدی تقلید نمایند» (امام خمینی، ۱۳۶۵ ، ص ۱).

«مسائلی را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارند واجب است یاد بگیرند» (امام خمینی، ۱۳۶۵ ، ص ۳).

«تقلید ادله شرعی دارد و عقل نیز حکم می کند که شخص ناآگاه به احکام دین باید به مجتهد جامع شرایط مراجعه کند. چون عمل به احتیاط مستلزم شناسایی موارد و چگونگی احتیاط و صرف وقت بیشتر است، بهتر است که مکلف در احکام دین از مجتهد جامع شرایط تقلید کند» (آیت الله خامنه ای، ۱۳۸۸ ، ص ۱۳۲۱).

«شخص مسلمان باید عقیده اش به اصول دین از روی بصیرت باشد و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی گفته کسی را که علم به آن دارد به صرف آنکه او گفته است قبول کند. ولی چنانچه کسی به عقاید حقه دین یقین داشته باشد و آنها را اظهار نماید و از روی بصیرت باشد آن شخص مسلمان و مومن است و همه احکام اسلام، ایمان بر او جاری می شود و اما در احکام دین در غیر ضروریات و قطعیات باید شخص یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد یا از مجتهدی تقلید کند یا از روی احتیاط طوری به وظیفه خود عمل کند که تعیین کند تکلیف خود را انجام داده است. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهدی تقلید نمایند» (آیت الله سیستانی، ۱۳۸۸ ، ص ۱۰).

«هیچ مسلمانی نمی تواند در اصول دین تقلید نماید بلکه باید آن را از روی دلیل به فراخور حال خویش بداند ولی در فروع دین یعنی در احکام و دستورات عملی، اگر مجتهد باشد (یعنی بتواند، احکام الهی را از روی دلیل به دست آورد) به عقیده خود عمل می کند، و وقتی مجتهد نباشد باید از مجتهدی تقلید کند. همانگونه که مردم در تمام اموری که تخصص ندارند به اهل اطلاع مراجعه می کنند و از آن پیروی می نمایند و نیز می توانند عمل به احتیاط کنند، یعنی در اعمال خود طوری رفتار نمایند که تعیین کنند تکلیف خود را انجام داده اند.

ولی چون عمل به احتیاط مشکل است و احتیاج به اطلاعات نسبتاً وسیعی از مسائل فقهی دارد راه برای توده مردم غالباً همان مراجعه به مجتهدین و تقلید از آنهاست» (مکارم شیرازی، ۱۳۷۳ ، ص ۹).

«عقیده مسلمانان به اصول دین باید از روی دلیل باشد و نمی توانند در اصول دین تقلید نمایند یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول نمایند. اما در احکام دین یا باید مجتهد باشند که احکام دین را از روی دلیل به دست آورند یا از مجتهدی تقلید نمایند یعنی به دستور او رفتار نمایند یا احتیاط کنند یعنی طوری عمل کنند که تعیین کنند وظیفه خود را انجام داده اند. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهدی تقلید کنند» (صادق شیرازی ، ۱۳۸۸ ، ص ۸۷۲).

سهم تقلید در کسب شناخت:

«تحقیق و تدبر و شناخت خداوند و دین لازم است و لکن این بدان معنی نیست که تقلید در این مسأله خلاف عقل است چون عقل حکم به شناخت یعنی رسیدن به حقیقت می کند و تقلید نیز می تواند انسان را به حقیقت برساند، زیرا همان عقل حکم به رجوع جاهل به عاقل می کند و ادله ای که در فوق به آن اشاره شد هیچ توجهی به این مطالب ندارند که در کجا باید مطالبه دلیل کرد که رجوع تقلید نباشد و در کجا نباید مطالبه دلیل نباشد. بنابراین طبق عقل می توان به عام رجوع کرد»

(امامی و آشتیانی، ۱۳۶۶ ، ص ۳۵).

انواع تقلید:

«رجوع جاهل به عالم بدون مطالبه دلیل که اصطلاحاً تقلید خوانده می شود:

طبق این قول اصول دین یکی از مواردی است که فطرت و عقل انسان برای ارضای حس کنجکاوی و دفع خوف و ضرر محتمل می شود.

حکم به شناخت آن می کند و این شناخت با تقلید حاصل نمی شود و موجب ارضای حسن کنجکاوی و دفع خوف و ضرر می شود همچنین که (ابن میثم بحرانی) می نویسد:

(انّ لا اعتقاد الحاصل بالتقلید غیرکاف فی دفع خوف الضر المضنون فی ترک المعرفه لان المقلد لا یا من خطاء من قلّده و تیسوعی عنده الصادق و الکذب و متی میّز بینمی کم یکن مقلّداً)»

(احمد حسینی، ۱۴۰۶ ، ص ۳۰)

«فأسالوا أهل الذکر الی کنتم لا تعلمون»

 رجوع جاهل به عاقل با مطالبه دلیل:

این نوع رجوع هیچ اشکالی ندارد و عقل حکم به چنین رجوعی می کند و این امر از ضروریات عقلی است به گونه ای که تصور آن برای تصدیق آن کفایت می کند و می توان آن را از فطریات به حساب آورد. (انبیاء ، ۱۳۸۸ ، ۷)

«طبق این قول ادله ای که انسان را به کسب معرفت و شناخت بر می انگیزد و آن را واجب می شمارد از انسان قطع تعیین می خواهد یعنی عقل تا زمانی که انسان به قطع تعیین نرسیده او را به تلاش وا می دارد. اما بعد از نیل به این غایت دیگر انگیزه ای برای تلاش و وجوبی برای کسب معرفت نیست طبق این مبنا انسان باید در اصول دین قطع تعیین داشته باشد حال از راه تقلید باشد یا تحقیق.

کسی را نمی توان از تقلید در اصول دین بازداشت زیرا انسانی که به اصول دینی اعتقاد دارد یا با قطع نظر از قول غیر به این اعتقاد رسیده است که در این صورت تقلید متصور نیست یا از قول غیر اعتقاد به اصول دین پیدا کرده که در این صورت نمی توان گفت که در این قطع خود دست بردارد.

زیرا غرض حصول اعتقاد است و سبب را مدخلیتی در این قطع نیست.

شاگر شیخ مرتضی انصاری: (اگر گویی مقصود معرفت تفصیلی است نه اجمالی و تفصیل از تقلید حاصل نمی شود گوییم که این در حق غیر معصوم ممکن نیست مگر از برای تعداد بسیار بسیار کم. اگر ممکن بود مردم چه احتیاجی به معصوم داشتن)

و در ادامه می گوید: (اگر گفته می شود تقلید منشأ علم ثابت نیست باید گفت که برهان هم گاهی منشأ علم ثابت نیست). (علی طالقانی، ۱۳۸۸ ، صص ۵۳ – ۵۴).

اهداف و انگیزه های تقلید:

در توضیح این عنصر باید گفت، هدفی که از تقلید منظور می گردد به دو قسم تقسیم می گردد.

اول هدف معقول و منطقی. دوم هدف نامعقول و غیرمنطقی. مسلم است که این بعد و عنصر در همه کارهایی که از روی خرد و منطق انجام می شود وجود دارد. یعنی تقلید هم یکی از کارهایی فکری و عقلانی است که باید مستند به خرد و منطق باشد که بدون هدف امکان پذیر نمی باشد و هر کاری که مستند به خرد و منطق نباشد طبعا از چارچوب هدفمندی و منطقی بودن خارج است.

از قول ابن سینا نقل شده است که گفت (عن قال او سمع بغیر دلیل فلیخرج عن رتبه الانسانیه) یعنی کسی چیزی بگوید یا بشنود بدون ارائه و دریافت دلیل از مدار انسانی بیرون می رود. بهرحال کار انسان باید با دلیل و مستند به واقعیتی باشد نه به امضای دیگران) (علامه حلّی و تحقیق عین الله حسنی، ۱۴۰۸).

شرایط نداشتن مرجع تقلید برای مدتی:

«اگر مکلفی مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد، در صورتی اعمال او صحیح است که بفهمد به وظیفه واقعی خود عمل کرده است یا اعمال او با فتوای مجتهدی که وظیفه اش تقلید از او بوده، یا با فتوای مجتهدی که فعلاً باید از او تقلید کند مطابق باشد، در صورتی که قصد قربت در عبارت داشته باشد» (آیت الله محمدتقی بهجت ، ۱۳۷۳ ، ص ۵).

«اگر مجتهدی اعمال خود را برای مدتی بدون تقلید انجام دهد در صورتی که آن مجتهد به صحت اعمال گذشته حکم نماید آن اعمال صحیح است و لا محکوم به بطلان است» (آیت الله سیستانی ، ۱۳۸۸ ، ص ۱۰).

 نتیجه گیری:

انسان بالفطره کنجکاو و کمال جو است و همین فطرت، او را به شناخت دعوت می کند و همچنین عقل نیز به دلیل دفع ضرر محتمل همین حکم را کرده است و او را مکلف به شناخت می کند؛ اما امر به همین جا ختم نمی شود، بلکه عقل راههایی را برای کسب شناخت معرفی می کند تا او را به افتادن به دام جهل باز دارد.

بنابراین طبق قاعده باید در اصول دین تحقیق و تدبر کرد تا بتوانیم در فروع دین به تقلید بپردازیم یعنی بعد از شناخت خداوند، پیامبر، امام و … می توانیم با استناد به قول و سخن آنان به شناخت برسیم ولی بدون اثبات و شناخت آن تعبد و تقلید ما را به جایی نمی رساند.

در مورد احکام عملی آیا باید تقلید کرد؟ چرا؟ چه مبنای عقلی و منطقی و شرعی دارد؟

در جواب این سوال باید گفت که در اصول دین نباید تقلید کرد و باید خود با اعتقاد کامل به آن ایمان بیاوریم ولی درباره فروع دین می توان تقلید کرد یعنی از گفته و عمل کسی که آگاهی بیشتری دارید پیروی و اطاعت کرد.

 منابع کتابی:

۱- قرآن کریم، (۱۳۸۸)- انبیاء/۷

۲- امامی، حسین و آشتیانی، علی (۱۳۶۶)- عقاید اسلامی، چاپ اول، تهران، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی.

۳- اراکی، حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ (۱۳۷۲)، توضیح المسائل- قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

۴- لسان الغیب- المنجد (۱۳۸۸) ،  جلد یکم.

۵- بحرانی، ابن میثم (۱۴۰۶)- قواعد المرفی علم کلام- قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی

۶- بندر ریکی، محمد (۱۳۸۸)- المنجد، جلد سوم

۷- بهجت، آیت الله محمدتقی (۱۳۷۳)- توضیح المسائل، چاپ دوم، نشر روح قم

۸- تبریزی، آیت الله (۱۹۸۸)- رساله توضیح المسائل

۹- جعفری، محمدتقی (۱۳۶۰) شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه و قرآن، قم، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی

۱۰- حسینی، سیداحمد (۱۳۸۸)- چاپ دوم

۱۱- حسنی، عین الله (۱۴۰۷)- نهج الحق و کشف الصدق، چاپ اول، ناشر دارالهجره

۱۲- خمینی، حضرت امام (۱۳۶۶)- تحریر الوسیله- جلد اول- ص ۵ ، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم.

۱۳- خمینی- حضرت امام (۱۳۶۵)- چاپ سوم- رساله توضیح المسائل

۱۴- خامنه ای، آیت الله (۱۳۸۸)- رساله توضیح المسائل

۱۵- خراسانی، آخوند (۱۳۸۸) کفایه الاصول، جلد دوم

۱۶- دهخدا، علی اکبر (۱۳۴۳) – لغت نامه دهخدا- چاپ سیروس

۱۷- سیستانی، آیت الله (۱۳۸۸)- رساله توضیح المسائل

۱۸- شیرازی، مکارم (۱۳۷۳)- رساله توضیح المسائل، چاپ هشتم، مطبوعات هدف، چاپخانه مدرسه الام امیرالمومنین (ع) ، قم

۱۹- شیرازی، سیدصادق (۱۳۸۸)- رساله توضیح المسائل

۲۰- طالقانی، علی (۱۳۸۸)- کاشف الاسرار

۲۱- نفیسی ، علی اکبر (۱۳۸۸)- فرهنگ نفیسی، جلد دوم، چاپ اُفست مروی

منبع:www.tmat.ir


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حبل المتین و آدرس hablolmatin.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 129
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 129
بازدید ماه : 133
بازدید کل : 23259
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1